باد شرطه

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه ... باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

باد شرطه

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه ... باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

بغض غریب



گل رفت و این گلستان دیگر صفا ندارد

بغض غریب بلبل گویا دوا ندارد

قلبم شکسته یارب آرام جان من کو

پشتم دوتا شد از غم پس تکیه گاه تن کو

کو آنکه بودن او برهان بودنم بود

کو آنکه دست گرمش طوقی به گردنم بود

ماهی منیر بودم همواره روبرویش

حالا چگونه باشم فارق ز مهر رویش

میرفت و اشک دیده بر گونه ام روان بود

با من نبود دیگر معشوق دیگران بود


5/4/92 ادهم

نظرات 4 + ارسال نظر
متین شنبه 9 شهریور 1392 ساعت 17:27

پشتم دوتا شد از غم پس تکیه گاه تن کو ...؟

زنده باد ...

مانا باشید ...ممنونم از توجه تون

حوری پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 01:12 http://moshti-deltangi.blogfa.com/

درود بر شاعر

"کو ان که بودن او برهان بودنم بود"

چون همیشه زیباست مثنوی هاتان

بیت آخر مصرع اول : احتمالا اشکال تایپی دارد (می رفت و اشک دیده بر گونه ام روان بود)

زنده باشید و پر مثنوی........

بله استاد خوبم ...تصحیح شد...آفرین بر این بینش بلند

مریم جمعه 11 مرداد 1392 ساعت 02:12 http://armaghan1.blogsky.com/page/1

سلام مبارک باشه وبلاگ ایشالا هر روز بروز بشه بمیمنت و مبارکی قلمت ماندگار

از دلگرمیتون سپاسگزارم مریم خانم .
شما نیز موفق باشید

احسان جمعه 11 مرداد 1392 ساعت 02:00

عجب
چرا قدرت ندانستم

عجب نداره که .
فلانی یار خوبی بود...
قدر من ندانستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد