ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
گل رفت و این گلستان دیگر صفا ندارد
بغض غریب بلبل گویا دوا ندارد
قلبم شکسته یارب آرام جان من کو
پشتم دوتا شد از غم پس تکیه گاه تن کو
کو آنکه بودن او برهان بودنم بود
کو آنکه دست گرمش طوقی به گردنم بود
ماهی منیر بودم همواره روبرویش
حالا چگونه باشم فارق ز مهر رویش
میرفت و اشک دیده بر گونه ام روان بود
با من نبود دیگر معشوق دیگران بود
5/4/92 ادهم
پشتم دوتا شد از غم پس تکیه گاه تن کو ...؟
زنده باد ...
مانا باشید ...ممنونم از توجه تون
درود بر شاعر
"کو ان که بودن او برهان بودنم بود"
چون همیشه زیباست مثنوی هاتان
بیت آخر مصرع اول : احتمالا اشکال تایپی دارد (می رفت و اشک دیده بر گونه ام روان بود)
زنده باشید و پر مثنوی........
بله استاد خوبم ...تصحیح شد...آفرین بر این بینش بلند
سلام مبارک باشه وبلاگ ایشالا هر روز بروز بشه بمیمنت و مبارکی قلمت ماندگار
از دلگرمیتون سپاسگزارم مریم خانم .
شما نیز موفق باشید
عجب
چرا قدرت ندانستم
عجب نداره که .
فلانی یار خوبی بود...
قدر من ندانستی