تو امشب هم نبودی با من و من بودم و تنهایی و آوارگی از وحشت طوفان پر از ناکامی و حرمان ... پر از عُصیان ...
بگو حالا تو با من با من این تنهایِ سرگردان جوابِ این تنِ تبدارِ بی درمان جوابِ آسمانِِ ابریِ چشمانِ خیس از نغمه ی باران جوابِ بغضِ دربندِ گلویی مانده از فریاد تمناهایِ بی پایان جوابِ خواهشِ بی وقفه دل را چه گویم نازنینم مایه ی آرامش ای تنها امیدِ جان ...ادهم .تیر1393
جوابِ آسمانِ ابریِ چشمانِ خیس از نغمه ی باران...
جوابِ بغضِ دربندِ گلویی مانده از فریاد...
جوابِ خواهشِ دل را...
سپاس بی حد