کشتی شکستگانیم ای باد شرطه ... باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه ... باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
تو امشب هم نبودی با من و
من بودم و تنهایی و آوارگی از وحشت طوفان
پر از ناکامی و حرمان ...
پر از عُصیان ...
بگو حالا تو با من
با من این تنهایِ سرگردان
جوابِ این تنِ تبدارِ بی درمان
جوابِ آسمانِِ ابریِ چشمانِ خیس از نغمه ی باران
جوابِ بغضِ دربندِ گلویی مانده از فریاد
تمناهایِ بی پایان
جوابِ خواهشِ بی وقفه دل را چه گویم
نازنینم
مایه ی آرامش
ای تنها امیدِ جان ...ادهم .تیر1393
حسین
جمعه 27 تیر 1393 ساعت 12:25
دنیا همه بازی و هوی و هوس است
زهری ست که در جام شرابی ملس است
زیبا و فریبنده ولی بی حاصل
دیبای هزار پاره مندرس است ...
حسین
جمعه 27 تیر 1393 ساعت 10:32