باد شرطه

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه ... باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

باد شرطه

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه ... باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

تماشا





غروبا که داری خورشید و تماشا می کنی

وقتی موهاتو می دی دست نسیم مشرقی

حرکت وحشی موجایِ بلند ،

رویِ اقیانوس آرامو به یادم میاری

وقتی که شیرین می خندی ،هر دوگوشه ی  لبت بالا می ره

انگاری یه قایق از لعل مذاب ،میون گلگونه هات رها شده

.....................

جا می گیرم زیر گیسوی سیاهت

یه کمی جلوتر از هلال ابروت

روبروی صورت سرخت و در مقابل شرم نگاهت

میشم اون مسافری که صبح زود

توی گرگ و میش آسمون تو جاده 

چشاشو  وا می کنه

طلوع خورشید و از پشت کوهای مشرقی


وقتی سرخه و می خواد تازه درآد


تماشا می کنه ...  



         
         ادهم      

نظرات 2 + ارسال نظر
زهره شنبه 14 دی 1392 ساعت 03:08 http://javaane.blogfa.con

واقعا که به به . . .

بــــــــــــه بــــــــــــــــــه

ممنونم زهره خانوم
لطف داری

[ بدون نام ] جمعه 11 مرداد 1392 ساعت 04:13

چه ساده و زیبا...

ممنونم ..
وقت سرودن با تمام وجود تصاویرش رو حس می کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد