ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
غروبا که داری خورشید و تماشا می کنی
وقتی موهاتو می دی دست نسیم مشرقی
حرکت وحشی موجایِ بلند ،
رویِ اقیانوس آرامو به یادم میاری
وقتی که شیرین می خندی ،هر دوگوشه ی لبت بالا می ره
انگاری یه قایق از لعل مذاب ،میون گلگونه هات رها شده
.....................
جا می گیرم زیر گیسوی سیاهت
یه کمی جلوتر از هلال ابروت
روبروی صورت سرخت و در مقابل شرم نگاهت
میشم اون مسافری که صبح زود
توی گرگ و میش آسمون تو جاده
چشاشو وا می کنه
طلوع خورشید و از پشت کوهای مشرقی
وقتی سرخه و می خواد تازه درآد
تماشا می کنه ...
ادهم
واقعا که به به . . .
بــــــــــــه بــــــــــــــــــه
ممنونم زهره خانوم
لطف داری
چه ساده و زیبا...
ممنونم ..
وقت سرودن با تمام وجود تصاویرش رو حس می کردم