ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
غزالی که صید دلم کرده بود
و یک عمر دین و دلم برده بود
عزیزی که تا لب ز لب می گشود
مجال غم و غصه دیگر نبود...
قرار از دلم برد و پیمان شکست
و تیر کلامش به قلبم نشست
نشست و غزل خواند و شعری سرود
ردیفش همه ذکر یک واژه بود
شراری به جانم زد و زود رفت
و آن واژه این بود:
((بدرود))
... (( ))... رفت !
ادهم 24/1/92
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد ...
دلت آرام و رها
این دل به کدام واژه گویم چون شد...
دل خون شد و دیده از غمش جیحون شد