باز نقاش طبیعت پرده ای دیگر کشیده
دست پر مهرش خزان بر ماه شهریور کشیده
این هنرمند توانا با نگاه تیز بینش
گوشه ای را مهر و آبان ، گوشه ای آذر کشیده
رنگهای سرخ و زردش چشم ها رامی نوازد
گوئیا نوک قلم را بر مس و بر زر کشیده
زیر لب مستانه می خوانم نوای ((باز باران))
آفرین گلچین* ، دلم بر گرد بامت پرکشیده
او که مستی می دهد باید خودش هم مست باشد
قبل نقل شعرحتما جامی از مُل سر کشیده
توضیح: زنده یاد گلچین گیلانی شاعر شعر زیبای_ باز باران با ترانه_ ادهم1/7/۹۱
دلم آرام و رها بود از احوال جهان
فارق از همهمه و قیل و مقالات زمان
نه غم دوری یاری که کنم بی تابی
نه دو چشم نگرانی که کشم بی خوابی
آمد آنروز که آرامش دل آخر شد
دیده از شوق تماشای نگاهت تر شد
مثل خورشید به تاریکی تن تابیدی
بذری از نور بر این خاک سیه پاشیدی
به کمند سر زلف تو گرفتار شدم
خو گرفتم به تو و از همه بیزار شدم
ادهم ۲۲/۵/۹۲
زندگی را به تماشا بنشینیم زمانی
پیش از آن کز من و تو باز نماند
اثر و نام و نشانی
می رسد نوبت هجران
ساکت و سرد و غم آلوده نباشیم
بنشینیم
بخندیم
بخوانیم
فرصتی را که در آنیم ...
قدر هر ثانیه اش نیک بدانیم
ادهم بهار 92