باد شرطه

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه ... باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

باد شرطه

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه ... باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

تماشا





غروبا که داری خورشید و تماشا می کنی

وقتی موهاتو می دی دست نسیم مشرقی

حرکت وحشی موجایِ بلند ،

رویِ اقیانوس آرامو به یادم میاری

وقتی که شیرین می خندی ،هر دوگوشه ی  لبت بالا می ره

انگاری یه قایق از لعل مذاب ،میون گلگونه هات رها شده

.....................

جا می گیرم زیر گیسوی سیاهت

یه کمی جلوتر از هلال ابروت

روبروی صورت سرخت و در مقابل شرم نگاهت

میشم اون مسافری که صبح زود

توی گرگ و میش آسمون تو جاده 

چشاشو  وا می کنه

طلوع خورشید و از پشت کوهای مشرقی


وقتی سرخه و می خواد تازه درآد


تماشا می کنه ...  



         
         ادهم      

جست و جو ....

من به دنبال کسی می گشتم 

 در پی یک همدل ...در پی یک دلتنگ

 در تکاپوی عزیزی...

 چه تفاوت دارد 

در پی یک همدرد

 یک نفر یار و رفیق...

اهل ایام قدیم ..اهل دوران عتیق..

جست و جو کرده امش  آنکه من او را او نیز.....

هم مرا می فهمد

در پی یک عاشق... در پی یک تنها.....

بی رمق از تنش هجمه ی ناکامی ها

یک تن خسته و در مانده  و زار 

خسته از گردش ِچرخِ فلکِ بی مقدار

 پی آرامش و تسکین تن یک تبدار

  یک حبیب

 یک غمخوار

…….... 

 ناگهان در گذر از آینه شعر و کلام

 آشنایی دیدم

 یافتم آنکه شب و روز پی اش می گشتم ...

 آری آری ، آری.....

در پس این گفتار

 من به دنبال خودم می گشتم .....           ادهم  13/10/۹۱

دروغ




یه  معمای بدون راه حلی  

یه  سوالِ بی جوابی ..

مثلِ دریا نمی خوام بگم عمیق و بی کرانی

یه  وجود بی حضوری

یه سرابی

... 

فک نکن تو آسمونهایی و

من روی زمینم 
 
تو  شدی ستاره م و منم باید به پات بشینم

تو فقط تنها یه بادِ گذرانی

یه شهابی

مثل یک سایه ی سردی

...

مثل رویا

یه فریب بی حسابی

یه دروغی

تو فقط برام

 یه خوابی ...


...
 ادهم  24/1/92

غزل تلخ

غزالی که صید دلم کرده بود

و یک عمر دین و دلم برده بود 

عزیزی که تا  لب ز لب می گشود

مجال غم و غصه دیگر نبود... 

قرار از دلم برد و پیمان شکست

و تیر کلامش به قلبم نشست

نشست و غزل خواند و شعری سرود

ردیفش همه ذکر یک واژه بود
 
شراری به جانم زد و زود رفت 

  و آن واژه این بود:

   ((بدرود))

          ... ((     ))... رفت !

       
      ادهم  24/1/92

وقتی تو نباشی ...





وقتی تو نباشی ...

روز و شب من رنگ ندارد

سازی که به تارش نزند چنگه نگاری

اندیشه آهنگ ندارد

بلبل که جدا شد ز گلستان

کِی نغمه دهد سر ؟

          جز سوز ، نوایی نیِ دلتنگ ندارد... 
   

                             

 ادهم 23/1/92